من آنِ توام، مرا به من باز مده!

ساخت وبلاگ
نمی‌دونم آقای میم هنوز اینجا رو می‌خونه یا نه؟ یه حسی بهم می‌گه خیلی وقته نمی‌خونه چون وقتایی که می‌خوند بازتابش رو تو صحبتامون می‌داد و ازم سوال می‌پرسید. امیدوارم نخونه و من یکم راحت بنویسم. این روزا به صورت ناهشیار بیشتر دارم کارایی می‌کنم‌که تاهلم رو فراموش کنم، تمرکزم اومده روی دخترِ خونه بودن و معلم و رفیق بودن و خودم. برای شاگردام وقت زیادی می‌ذارم، مامان مریض شده و بیشتر غذاهارو خودم درست می‌کنم، تک تک ظرف‌ها رو خودم می‌شورم و هی سر اپن رو مرتب می‌کنم و می‌فهمم مامان چقدر حق داشت که می‌گفت چرا همیشه سر اپن شلوغه؟ این روزها خودم رو در حالات مجرد بودنم مشغول کردم، زیاد دلم نمی‌خواد با آقای میم صحبت کنم، چون وقتی زنگ می‌زنه من باید دوباره وارد حالت تاهل بشم و انقدر اینگونه حالت تاهل نامزدی برام زجر آور و اذیت کننده شده که حرف‌هام با شریک زندگیم هم پر از خستگی و غمه.. مکالمات این چند روزمون مکالمات شایسته و برازنده ای نبود. پر از غم و خستگی و رنجیدگی بود. دلم نمی‌خواد تا خارج شدن از این وضعیت زیاد صحبت کنیم که آزرده بشیم. فکر می‌کنم شاید اون هم به وضعی شبیه به من دچار شده که خودش رو به شدت مشغول کار و وقت گذاری با دوستانش کرده. دوست دارم این تعلیق خیلی زودتر تموم بشه و از طرفی اون اشتیاقی که درونم بود رو دیگه نمی‌بینم. دیروز یکی از فامیل های دورمون که خیلی دوستش داشتیم فوت کرد و من مثل همیشه وقتی خبر فوت یه نفر رو می‌شنوم با خودم فکر کردم اگه الان بمیرم ناقص موندنِ چی بیشتر از همه ناراحتم می‌کنه؟ اولین چیزایی که تو ذهنم اومد ننوشتن کتاب هایی که می‌خواستم و برگزار نکردن کلاسایی که میخواستم و تاثیر نگذاشتن در حوزه نوجوان اونطور که دلم میخواست بود. و در مراحل بعد به ذهن من آنِ توام، مرا به من باز مده!...ادامه مطلب
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 17:59

بعد از مدت‌ها اومدم به اینجا سر زدم و دیدم چقدر غم داره و چقدر آخرین پستش غم انگیزه. البته جرات نکردم کل پست رو بخونم. میدونم حرفای غمگین کننده‌ای زدم که یادآوریش ناراحتم می‌کنه. به هر حال اومدم بگم که ما حدود یه ماهه رفتیم سر خونه زندگی خودمون :) البته مثل آونگ در رفت و آمدیم بین قم و تهران. ولی همین خوبه که با همیم. البته سختی‌های خودشم داره با هم بودن های زیاد ولی بازم چقدر بهتره. چی بود دوران عقد واقعا؟ و یه خبر خوب دیگه اینکه در کمال ناباوری ارشد هم قبول شدم و الان انقدر سرم شلوغه که شب‌ها بیهوش میشم از خستگی! احساس می‌کنم چند تا تخته سنگ از روی قفسه سینه‌م برداشته شده و خدارو واقعا شکر... امیدوارم وقتم برکت پیدا کنه و بیشتر بتونم بنویسم. علی الحساب گفتم خبرهای خوب بدم از نگرانی در بیاین! من آنِ توام، مرا به من باز مده!...ادامه مطلب
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 17:59

نمیدونم اشک‌هام رو باید کجا ببرم و دلم گرفته .

خدایا! لیاقت مجاور بودن رو نداشتم. نه؟

ولی کاش با اینجوری پرتم نمی‌کردی بیرون.

من آنِ توام، مرا به من باز مده!...
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 6 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 17:59

ما رفتیم مشهد و برگشتیم .. و روزهایی که مثل یه خواب شیرین بود! 

من آنِ توام، مرا به من باز مده!...
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 9:26

سلام وبلاگ قشنگم :)

 

هزار ساله ننوشتم اینجا انگار.

من آنِ توام، مرا به من باز مده!...
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 9:26

تفاوت هاتون با همسرتون تفاوت می‌مونه، همش دنبال عوض کردنش نباشین، باهاش کنار بیاین، شاید از یه مسئله چالش برانگیز تبدیل به یه مسئله هیجان انگیز شد مثلا!

من آنِ توام، مرا به من باز مده!...
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 37 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 11:51

می‌گه بوی دهه شصت پیچیده

و من با خودم فکر می‌کنم شاید بتونیم یه دهه نود بسازیم دیدنی تر از دهه شصت و بعدها تاریخ از این دهه نود یادها کنه..

من آنِ توام، مرا به من باز مده!...
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 11:51

خبرِ آمدنت

می‌رود شهر به شهر ...

من آنِ توام، مرا به من باز مده!...
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 11:51

باید جزو نیازهای اولیه روحی و جسمی‌م سفر هم اضافه کنم.

واقعا اثر داره رو تغییر و تحول حالاتم.. 

روحم قشنگ مثل لباس خاکی ای می‌مونه که وقتی می‌ندازمش تو ماشین لباسشویی‌ای به نام سفر براق و تمیز و خوشبو میشه :)

من آنِ توام، مرا به من باز مده!...
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 11:51

انرژی ای که برای پنهان کردن یه موضوعی از عزیزمون صرف میکنیم خیلی خیلی بیشتر از انرژی ای هست که سختی گفتنش ازمون می‌گیره.

 

 

پ.ن: هر راست نشاید گفت. اما فکر می‌کنم بعضی چیزا رو الکی برا خودمون بزرگ میکنیم نگفتنش رو. 

من آنِ توام، مرا به من باز مده!...
ما را در سایت من آنِ توام، مرا به من باز مده! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6piledar1 بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 11:51